برند شرکتی و سازمان

برند شرکتی و سازمان – یک بحث
امروزه برندسازی به عنوان فرآیند ساخت تصویر و هویت، تقریباً توسط هر بخش از جامعه پذیرفته شده است. اگرچه ما از برندسازی در بخش محصولات و خدمات آگاهی بیشتری داریم، اما برندسازی شرکتی و همچنین برندسازی توسط بخشهای مختلف ورزشی، سازمانهای غیردولتی، فرهنگی و مذهبی از جمله برندسازی کشوری و منطقهای توسط ملتها را میتوان در زمینههای مختلف شاهد بود. برندسازی و ایجاد تصویر به یک تمرین مهم برای همه سازمان ها و همچنین موسسات تبدیل شده است.
تا آنجا که سازمان ها پیش می روند، ساخت برند به یک حرکت استراتژیک تبدیل شده است، حرکتی که متعلق به بخش بازاریابی آنها نیست. این مدیران عامل و مدیریت ارشد هستند که هویت برند شرکت را مالک و مدیریت می کنند.
در واقع در برخی موارد، مروجین سازمانها هویت برند شخصی خود را دارند و باید هویت تجاری یا شرکتی خود را نیز بسازند و مدیریت کنند. ریچارد برانسون شاید بهترین نمونه باشد که در آن او به تنهایی یک برند است و همچنین مالک برند شرکتی “گروه ویرجین” است.
برند شرکتی فقط یک هویت برند برای سازمان نیست. این در واقع نمایانگر ارزش های اصلی، اخلاقیات و ارزش پیشنهادی است که سازمان در رابطه با کسب و کار و مشتریانش مطرح می کند
برند سازمانی تا حد زیادی سفیر فرهنگ و نظام ارزشی سازمان و شهرت آن نیز می باشد.
ارزش برند یا معیار یک برند شرکتی باید بر حسب ارتباط آن با مشتریان، ارزش پیشنهادی آن برای مشتریان و همچنین ارزش آن که توسط سرمایه گذاران درک می شود، ارزیابی شود. احساسات بازار سهام شاید منعکس کننده تصویر برند و ارزش یک برند شرکتی باشد.
تا آنجا که به سرمایه گذاران مربوط می شود، آنها عملکرد شرکت را علاوه بر عملکرد ترازنامه، از نظر ارزش برند نیز می سنجند. کارشناسان صنعت مدل هایی را برای اندازه گیری ارزش ویژه برند یک سازمان و همچنین اندازه گیری ارزش برند در چشم سرمایه گذاران و غیره ایجاد کرده اند.
با حفظ ارزش اصلی برند، تصویر برند در اختیار مدیریت سازمان است. ایجاد و ارائه تجربه ارزش برند، فعالیتی است که کل سازمان شامل کلیه فرآیندهای تجاری و کارکنان سازمان را در بر می گیرد.
در محیط در حال تغییر بازار، ادراکات و نیازهای مشتری نیز مدام تغییر می کند. برندسازی شرکتی نیز باید مطابق با تحولات جدید مدیریت شود. باید افزایش مستمر ارزش ارائه شده توسط برند شرکت در راستای تغییر بازارها و ادراکات مصرف کننده وجود داشته باشد. مورد IBM را در نظر بگیرید.
زمانی که سازمانی که در بخش صنعت خود پیشرو بود ارتباط خود را با محیط در حال تغییر از دست داد و نتوانست با نیازهای در حال تغییر هماهنگی کند، تصویر برند شرکتی برای مدتی تحت تاثیر قرار گرفت. مدتی طول کشید تا سازمان به اشتباه خود پی برد و تغییرات لازم را برای واگذاری برخی مشاغل و تقویت تمرکز آنها بر بخش کلیدی کسب و کار انجام داد و بار دیگر به چالش تبدیل شدن به یک رهبر در بخش خود دست زد.
مصرف کنندگان و مشتریان امروزی آگاهی بالایی دارند و انتخاب های آگاهانه خود را انجام می دهند. برای اینکه بتواند وفاداری مشتری را ایجاد کند و موقعیت رهبری را در درازمدت حفظ کند، سازمان باید روی ارزش برند شرکتی خود کار کند و تجربه برند برتر را همیشه ارائه دهد .
تجربه برند ترکیبی از تجربه بلادرنگ است که نتیجه تعامل با مشتری و همچنین درک او از تجربه برند است که برداشتی انباشته از تجربه گذشته و حال، دانش و همچنین درک ارزش سازمانی است، و شهرت
در ادامه در خصوص رشد مدیران برند با شما صحبت میکنیم.
سرفصل اصلی مقالات برند :
![]() |
تعریف برند |
دیدگاهتان را بنویسید