برند اپل و استیو جابز
برند اپل و استیو جابز
برند اپل و استیو جابز یعنی شناخت و نزدیک شدن به یکی از بزرگترین انسان ها در حوزه مدیریت و تکنولوژی که قطعا میتواند در سبک زندگی ما نیز تاثیرگذار باشد. استیو جابز یکی از افرادی است که با تغییرات و نوآوری های خاص خود توانسته زندگی را برای بسیاری از افراد جذاب و متفاوت کند.
من همیشه در سبک کاری خود از او الهام گرفته و معتقد هستم برند اپل تا زمانی که در مسیر فکری جابز به فعالیت خود ادامه میدهد، شماره یک تکنولوژی دنیاست. فیلم سینمایی جابز یک مستند جذاب از زندگی او و برند اپل است که نکات جذاب بیزینسی را در دل خود جای داده است. همراه با این فیلم به تحلیل و بررسی زندگی او و برند اپل میپردازیم تا بیشتر بتوانیم در زندگی خود از درس هایش استفاده کنیم.
زندگی به سبک استیو جابز
در ابتدای این فیلم به نکات جالبی اشاره میشود، خنده دار اما حقیقی، انسانی که از لمس طبیعت ترسی ندارد و تمام وجودش در طبیعت است. شاید او رئیس بزرگترین کمپانی تکنولوژی و فن آوری باشد، اما طبیعت را دوست دارد و بخوبی به محیط اطراف خود نگاه میکند.

او تا جایی که میتوانست بدون کفش راه میرفت و سعی میکرد زمین زیر پایش را لمس کند، در طبیعت دراز میکشید و از محیط و نگاه به حرکت برگ ها و درختان حس خوب دریافت میکرد. استیو جابز همیشه خودش بود و انتظار داشت دیگران نیز او را همانگونه که هست ببینند.
جابز زیرک بود و افراد پیرامون خود را مدیریت میکرد. او به آنها تنها بر اساس خواسته ها و سطح درکشان بها میداد و این موضوع در اولین تجربه کاریش با شرکت آتاری قابل مشاهده بود. در حالی که برای تولید بازی دست مزد 5000 دلاری گرفت ولی این مبلغ را به دوستش 700 دلار اعلام میکند و آن را بصورت 50 درصدی تقسیم میکند. نکته اینجاست که دوست او بسیار رازی است و خوشحال.
جابز برای رسیدن به موفقیت و ادامه مسیرش به هدف خاصی فکر نمیکند، او به یک کالا و یا نرم افزار فکر نکرده و همیشه در حال مشاهده است، هدف بزرگ و نهایی او تولید ابزاری است که بتواند به مردم در بهبود زندگی کمک کند و این هدف با ساخت یک دستگاه تمام نمیشود. هدفی است که بسیار بزرگ بوده و هر روز میتوان آن را بروزرسانی کرد.
یکی از تفاوت های بزرگ استیو جابز با دیگران آن بود که استیو چیزی را برای بهتر بودن میساخت و ارائه میکرد، مهم نبود مسخره شود یا پیشرفت کند، اما افراد حتی نقاشی های خود را برای دل خودشان میکشیدند و به دیگران نشان نمیدادند. خلق یک اثر بدور از چشم دیگران که هیچ ارزشی ندارد.
جابز در زمان ترک دانشگاه توسط استاد خود تشویق میشد تا در رشته دیگری درس بخواند و ادامه تحصیل را تا دریافت مدرک داشته باشد، اما به نکته جالبی اشاره میکند و به استاد خود میگوید آموختن در کنار تجربه ارزش بالاتری دارد و برای تضمین آینده و اعتبار حاضر به ادامه تحصیل نیست، زمان برای او یک ارزش بزرگ است.
آغاز زندگی اپل کامپیوتر
جابز در حال بررسی زندگی شخصی دوستش متوجه یک کامپیتر جمع و جور میشود، چیزی که دوستش حتی درباره آن صحبت هم نکرده بود. او را تشویق میکند تا برای جذب سرمایه گذار به یک جلسه ارائه بروند و یکی از یزرگترین جملات استیو جابز که در همایش معرفی ipad گفته بود در آنجا دیده میشود.
طرز ارائه هر چیزی، نشان از اهمیت آن دارد
دوست جابز نتوانست ارائه جالب و چشمگیری داشته باشد، بگونه ای که جتی بسیاری از افراد جلسه را ترک کردند. در پایان جلسه با دعوت یک فروشنده کامپیوتر آنها کار را آغاز کردند، اما نکته جالب به پیش از جلسه باز میگردد. جایی که او در حال رانندگی است و با اشاره به دو نکته مهم در انتخاب نام برند توانست خیلی سریع نام اپل کامپیوتر را انتخاب نماید.

او به دوستش میگوید که نام برند باید ساده باشد و به راحتی در ذهن مردم جای بگیرد، پس به نظر من نام اپل اسم خوبی است و با اشاره به میوه ممنوعه تصمیم میگیرد تا شرکت خود را با نام اپل به دیگران معرفی نماید.
او فردای جلسه به دیدن شخصی رفت که قرار بود اولین خریدار کامپیوتر های اپل باشد، اما کمی متفاوت وارد عمل شد، استیو با زیرکی تمام به او میگوید که پیشنهادات بهتری هم دارد، اما ترجیح میدهد به دلیل شباهت اسمی او با پدر بزرگش با این فروشگاه کار کند، و در عین ناباوری به خریدار میگوید که در حقش لطف کرده است. این نکته نشان از اعتماد به نفس او دارد و میگوید که حتی در نقطه صفر باید بهترین ارائه خود را داشته باشید.
اینگونه با دریافت اولین سفارش یعنی اپل وان، برند اپل متولد میشود.
نگاه متفاوت و حرفه ای استیو جابز به محصولات
در حین درست کردن اولین بردهای کامپیوتری استیو به دوستش این نکته را یادآور میشود که باید تمام قطعات به زیبایی و با تقارن روی برد لحیم شوند. در این حین دوستش میگوید کارایی مهم است و مردم اهمیتی نمیدهند، پاسخ جابز جالب است : او میگوید برای من مهم است.
شما باید محصول خود را بشکلی کاملا مرتب و بی نقص به مشتریان ارائه دهید تا بتوانید بالاترین کیفیت ممکن را داشته باشید، حتی در بخش هایی که دور از چشم است و کسی نمیبیند شما باید نظم و پاکیزگی را رعایت کنید، این نکات ریز میتواند زندگی شما را متحول کرده و تغییر دهد. زیرا نظم و ارائه یک محصول که از همه نظر بی نقص است دست شما را در فروش و معرفی بازتر و شما را متفاوت تر نمایش میدهد.
او در زمان تحویل اولین محصول به فروشگاه علاوه بر آنکه محصول خود را به فروشنده میدهد، تکنیک های فروش را نیز به او آموزش میدهد، این موضوع باعث میشود تا فروشنده خود را در مقابل یک فرد حرف های ببیند و نتواند در مقابل او صحبتی داشته باشد، یک گام جلوتر از دیگران و حتی با معرفی محصول جدیدی که در همان لحظه به ذهنش رسیده فروشنده را در حالتی قرار میدهد که به جای عیب گذاشتن روی محصول موجود به فکر آن برود که محصول بعدی چه چیزی خواهد بود.
استیو برای جذب سرمایه گذار و پیشرفت ترسی از خرد شدن ندارد، او با تمام توان تلاش میکند و تماس های متعددی برای پول میگیرد، جالب اینجاست او در تماس های خود از آینده میگوید و تصوراتش در حالی که هیچ کس درکش نمیکند، حتی در برخورد با اولین سرمایه گذار او موقعیت شرکت را در حالتی توصیف میکند که گویی پله های موفقیت را طی کرده و محکم و با اراده قرار است آینده را تسخیر کند.

فن بیان و اعتماد به نفس
استیو جابز در ذهن میداند که قرار است چه امپراطوری راه اندازی کند، پس به دنبال سرمایه گذار 50 هزار دلاری میگردد. او در نهایت با اولین سرمایه گذار روبرو میشود و کلمه 90 هزار دلار را میشنود، اما خود را مثل همکارانش گم نمیکند و در حالی که سرمایه گذاری را قبول میکند، برای تامین هزینه ها و توسعه فعالیت یک وام 250 هزار دلاری هم درخواست میکند. این شرط و مدل صحبت کردن محکم سرمایه گذار را قانع میکند که باید به استیو پول پرداخت کند.
برای او چیزی جز هدف مهم نیست و او تصمیم میگیرد تا در مسیر اهدافش با کسانی باشد که او را همراهی میکنند و اگر کسی در مقابلش قرار گرفت به راحتی کنارش میگذارد. جمله ای که او در اولین معرفی محصول یعنی اپل 2 به مردم جهان میگوید یک تعهد بزرگ است : من دیدگاه شما و مردم جهان را نسبت به کامپیوتر تغییر میدهم.
شاید دوری از همسرش در این دوران از دیدگاه انسان های سطحی شروع قرارداد های مالی بزرگ و جاه طلبی باشد، اما من مخالف هستم، استیو جابز تنها و تنها به موفقیت و طی نمودم مسیر اهداف فکر میکند، او خود را وقف میکند تا مردم آسوده باشند و از زندگی دیجیتال لذت ببرند و این موضوع بسیار ارزشمند است.
ساختمان شرکت اپل
در سال 1380 ساختمان شرکت اپل تاسیس و شروع به فعالیت میکند. اولین سکانس فیلم به جلسه استیو جابز با برنامه نویسان اشاره دارد، جلسه ای که در آن استیو به آنها گوش زد میکند که جزئیات بسیار مهم است، مردم اپل را بدلیل کیفیت و ارتقاع سطح فکری میخرند و باید عاشق کوچکترین جزئیات شوند، حتی فونت های بکار رفته در سیستم عامل و حتی در این جلسه یکی از بهترین برنامه نویسان شرکت را اخراج میکند.
از جملات بزرگ استیو جابز که سال ها میتوان به آن فکر کرد در برخورد با رفیق و شریک قدیمی در دفتر مدیریت است، استیو جابز میگوید :
من وظیفه ندارم با آدم ها مهربان باشم، وظیفه دارم به آنها کمک کنم تا بهتر باشند.
از جمله نکاتی که میتوان در شرکت اپل به وضوح دید، نگرش متفاوت و رویا پردازانه استیو به جهان و محصولات تولیدی است، در حالی که تمامی افراد شرکت و سهامداران تنها محصول موجود و سهام ها را میبینند او دنیای بعدی، محصولات بعدی و فرداها را میبیند، چیزی که برای انسان های پیرامون قابل درک نیست و این نداشتن ادراک موجب میشود تا او بیشترین فشارها را داشته باشد.
انسان های بزرگ همیشه میتوانند هر چیزی را توسعه دهند و یا بارها از صفر شروع کنند. در حالی که استیو جابز از پروژه لیزا در اپل کنار گذاشته میشود، به بخش دیگری برای توسعه مکینتاش منتقل میشود، اما بدون ذره ای نگرانی باز هم از نو آغاز میکند. او میگوید شما چیزی را میسازید و بدست می آورید که عاشقش هستید. در غیر اینصورت اراده ای برای انجامش نخواهید داشت.

ایده های بزرگ نه تقلید میشوند و نه شکست میخورند
یکی از اتفاقات بزرگ در شرکت اپل اختلای در سیستم بازاریابی برای فروش محصول جدید، اختلاف نظر مدیران ارشد و از همه مهمتر کپی سیستم عامل توسط بیل کیتس بود که همه موجب شد تا هر کسی احساس کند که اپل شکست خورده است.
افراد کوچک متاسفانه نمیتوانند درک درستی نسبت به رویدادها و اتفاقات بزرگ داشته باشند و در نتیجه با مشکل روبرو میشوند، اما افراد با ایده ای بزرگ همیشه به فکر ترقی هستند. استیو جابز از شرکت خودش اخراج میشود و این موضوع او و دیگران را در شک فرو میبرد، اما استیو از این زمان استراحت برای تجدید قوا و تصوراتش استفاده میکند. او در جلسه انتخاب هیئت مدیره برای خودش دست بالا میبرد تا ثابت کند چقدر خودش را قبول دارد.
بعد از دو سال هیئت مدیره جدید بعد از ورشکستگی به سراغ استیو میروند تا او را به شرکت خودش باز گردانند، استیو هرگز یک اشتباه را دوبار مرتکب نمیشود و حرکات خودش را شطرنج وار شروع میکند. یک حس و انرژی جدید که او را در مسیری نو قرار میدهد.
آرمان های اپل چیز هایی بودند که از استیو به ارث برده بودند، او معتقد بود محصول با بالاترین کیفیت و بخشی از زندگی افراد باید باشد. او میدانست که هر قطعه از پازل باید بدرستی بنشیند تا آنچه شما در اختیار دارید کامل باشد.
از نگاه استیو جابز
وقتی بزرگ شوید از شما میخواهند دنیا را همان گونه که هست بپزیرید و امرار معاش کنید، اما این زندگی محدود هست و اگر آن را درک کنید زندگی برای شما شکل جدیدی میشود. هر آنچه در اطراف شما است توسط افراد دیگری ساخته شده است که شما میتوانید از آنها باهوش تر باشید، تغییرش دهید و بهتر از آن را بسازید شما میتوانید ابداعات خود را داشته باشید تا دیگران از آن استفاده نمایند، این باور غلط را دور بریزید که زندگی همین شکلی است، شما میتوانید تاثیر خود را بر زندگی داشته باشید و زندگی را متحول کنید.
به افتخار دیوانه ها :
کسانی که نگاهشان به مسائل متفاوت است، قوانین را نمیپزیرند و احترامی برای شرایط حاکم قائل نیستند. میشه از آنها نقل قول کرد یا از آنها بد گفت اما تنها کاری که نمیتوان با آنها کرد نادیده گرفتنشان است، چون انها شرایط را تغییر میدهند و نژاد بشر را به جلو میبرن، و شاید دیوانه باشند، اما از نظر ما نابقه هستند چون آنهایی آنقدر دیوانه هستند که فکر میکنند میتوانند دنیا را تغییر دهند، حتما این کار را خواهند کرد.
- استیو جابز : 1955-2011
- در سپتامبر سال 2012 اپل ارزشمندترین شرکت دنیا شد.

دیدگاهتان را بنویسید