مدیریت چیست ؟

مدیریت چیست؟
مدیریت یک پدیده جهانی است. این یک اصطلاح بسیار محبوب و پرکاربرد است. همه سازمانها – تجاری، سیاسی، فرهنگی یا اجتماعی درگیر مدیریت هستند، زیرا این مدیریت است که تلاشهای مختلف را به سمت هدفی مشخص یاری میدهد و هدایت میکند.
به گفته هارولد کونتز ، «مدیریت هنر انجام دادن کارها از طریق و با مردم در گروههای سازمانیافته رسمی است. این هنر ایجاد محیطی است که در آن افراد و نیروها بتوانند در آن فعالیت کنند و بتوانند برای دستیابی به اهداف گروهی همکاری کنند.
به گفته FW Taylor ، “مدیریت هنر این است که بدانیم چه کاری باید انجام دهیم، چه زمانی باید انجام دهیم و ببینیم که به بهترین و ارزان ترین روش انجام می شود.”
مدیریت یک فعالیت هدفمند است . چیزی است که تلاش های گروهی را به سمت دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده هدایت می کند.
“مدیریت” فرآیند کار با دیگران و از طریق دیگران برای دستیابی موثر به اهداف سازمان، با استفاده کارآمد از منابع محدود در دنیای در حال تغییر است. البته این اهداف ممکن است از یک شرکت به شرکت دیگر متفاوت باشد. به عنوان مثال: برای یک شرکت ممکن است راه اندازی محصولات جدید با انجام بررسی های بازار باشد و برای دیگری ممکن است حداکثر کردن سود با به حداقل رساندن هزینه باشد.
مدیریت شامل ایجاد یک محیط داخلی است: – مدیریت است که عوامل مختلف تولید را به کار می گیرد. بنابراین، ایجاد چنین شرایطی که برای حداکثر تلاش مساعد باشد، به عهده مدیریت است تا افراد بتوانند وظایف خود را به نحو احسن و مؤثر انجام دهند.
این شامل اطمینان از در دسترس بودن مواد خام، تعیین دستمزد و حقوق، تدوین قوانین و مقررات و غیره است.
بنابراین می توان گفت که مدیریت خوب هم شامل اثربخشی و هم کارآمدی می شود . موثر بودن به معنای انجام کار مناسب است، یعنی قرار دادن میخ های مربع در سوراخ های مربع و میخ های گرد در سوراخ های گرد. کارآمد بودن به معنای انجام صحیح کار، حداقل هزینه ممکن با حداقل اتلاف منابع است.
مدیریت یک دانش بسیار پیچیده است، اما با تحقیق، بررسی و کسب دانش میتوان هنر مدیریت را کشف و اجرایی کرد. در جامعه ما اصولا نگاه تخصصی در حوزه مدیریت وجود نداشته است و این مسئله یک بحران را برای ما در بخش های مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و در بخش های خردتر سازمانی ایجاد کرده است.
مدیریت نادرست میتواند یک سازمان، برند و یا حتی یک کشور را دچار مشکلات بسیار عظیم کند که جبران آن خسارات بالایی را در پی خواهد داشت، پس رسیدن به یک نقطه امن و جایگاه مطمئن در کسب و کار از مدیریت آغاز میشود.
مدیریت را می توان به طور مفصل در دسته بندی های زیر تعریف کرد:
- مدیریت به عنوان یک فرآیند
- مدیریت به عنوان یک فعالیت
- مدیریت به عنوان یک رشته
- مدیریت به عنوان یک گروه
- مدیریت به عنوان یک علم
- مدیریت به عنوان یک هنر
- مدیریت به عنوان یک حرفه
مدیریت به عنوان یک فرآیند

مدیریت به عنوان یک فرآیند به مجموعه ای از عملکردهای مرتبط با یکدیگر اشاره دارد. به گفته جورج آر تری، مدیریت فرآیندی است که از طریق آن مدیریت، سازمان هدفمند را از طریق تلاشهای انسانی سیستماتیک، هماهنگ و مشترک ایجاد، عملیات و هدایت میکند، «مدیریت فرآیندی متمایز است که از برنامهریزی، سازماندهی، فعال کردن و کنترل انجام میشود. هدف تعیین شده را با استفاده از انسان و سایر منابع تعیین و به انجام برسانید. مدیریت به عنوان یک فرآیند از سه جنبه تشکیل شده است:
مدیریت یک فرآیند اجتماعی است – از آنجایی که عامل انسانی در بین سایر عوامل مهمتر است، بنابراین مدیریت به توسعه روابط بین افراد می پردازد. این وظیفه مدیریت است که تعامل بین افراد را – سازنده و مفید برای دستیابی به اهداف سازمانی قرار دهد.
مدیریت فرآیندی یکپارچه است – مدیریت وظیفه گردآوری منابع فیزیکی و مالی انسانی را به منظور دستیابی به هدف سازمانی بر عهده می گیرد. بنابراین، یک کارکرد مهم برای ایجاد هماهنگی بین عوامل مختلف است.
مدیریت یک فرآیند مستمر است – این یک فرآیند بی پایان است. به شناسایی مداوم مشکل و حل آنها با برداشتن گام های کافی می پردازد. این یک فرایند درحال انجام است.
مدیریت به عنوان یک فعالیت

مدیریت نیز مانند سایر فعالیتهایی که انسان انجام میدهد مانند نوشتن، بازی، غذا خوردن، آشپزی و غیره یک فعالیت است زیرا مدیر کسی است که با هدایت تلاشهای دیگران به اهداف خود میرسد. به گفته کونتز، “مدیریت کاری است که یک مدیر انجام می دهد”.
مدیریت به عنوان یک فعالیت شامل:
- فعالیت های اطلاعاتی – در عملکرد یک شرکت تجاری، مدیر باید دائماً اطلاعات را به صورت شفاهی یا کتبی دریافت و ارائه کند. برای عملکرد مؤثر یک شرکت، یک پیوند ارتباطی باید با زیردستان و همچنین مافوق حفظ شود.
- فعالیت های تصمیم گیری – عملاً همه انواع فعالیت های مدیریتی بر اساس یک یا نوع دیگری از تصمیمات است. بنابراین، مدیران به طور مستمر درگیر تصمیمات مختلف هستند، زیرا تصمیمات اتخاذ شده توسط یک مدیر، مبنای اقدامات مدیران دیگر قرار می گیرد. (به عنوان مثال مدیر فروش در حال تصمیم گیری در مورد رسانه و محتوای تبلیغات است).
- فعالیت های بین فردی – مدیریت شامل دستیابی به اهداف از طریق افراد است. بنابراین، مدیران باید با مافوق و همچنین زیردستان تعامل داشته باشند. آنها باید روابط خوبی با آنها داشته باشند. فعالیت های بین فردی شامل ارتباط با زیردستان و رسیدگی به مشکل است. (مثلاً جوایزی که باید به زیردستان داده شود)
مدیریت به عنوان یک رشته

مدیریت به عنوان یک رشته به آن شاخه از دانش اطلاق می شود که با مطالعه اصول و شیوه های مدیریت پایه مرتبط است. این آیین نامه رفتار خاصی را که باید توسط مدیر دنبال شود و همچنین روش های مختلفی برای مدیریت کارآمد منابع مشخص می کند.
مدیریت به عنوان یک رشته، آیین نامه رفتاری خاصی را برای مدیران مشخص می کند و روش های مختلف مدیریت یک شرکت را نشان می دهد.
مدیریت رشته تحصیلی است که در حال حاضر به صورت رسمی در موسسات و دانشگاه ها پس از گذراندن دوره مقرر و یا با اخذ مدرک یا دیپلم مدیریت می تواند به عنوان مدیر استخدام شود.
هر شاخه از دانش که دو شرط زیر را برآورده کند، به عنوان رشته شناخته می شود:
- باید دانشمندان و متفکرانی وجود داشته باشند که دانش مربوطه را از طریق تحقیق و انتشارات انتقال دهند.
- این دانش باید به طور رسمی توسط برنامه های آموزشی و آموزشگاه منتقل شود.
از آنجایی که مدیریت هر دوی این مشکلات را برآورده می کند، بنابراین واجد شرایط یک رشته است. اگرچه این رشته نسبتاً جدیدی است، اما با سرعت بیشتری در حال رشد است.
مدیریت به عنوان یک گروه
مدیریت به عنوان یک گروه به تمام افرادی اطلاق می شود که وظیفه مدیریت یک شرکت را انجام می دهند. وقتی می گوییم مدیریت ABC & Co خوب است، منظور گروهی از افرادی است که مدیریت می کنند.
بنابراین به عنوان یک گروه از نظر فنی، مدیریت شامل همه مدیران از مدیر اجرایی تا مدیران خط اول (مدیران سطح پایین) خواهد بود. اما در عمل متداول مدیریت فقط شامل مدیریت عالی یعنی مدیر عامل، رئیس، مدیر کل، هیئت مدیره و غیره می شود.
به عبارت دیگر، کسانی که دغدغه تصمیم گیری های مهم را دارند، این افراد از اختیارات استفاده و از منابع برای دستیابی به اهداف سازمانی و همچنین مسئولیت بهره برداری کارآمد از آنها برخوردارند.
مدیریت بهعنوان یک گروه ممکن است به دو صورت متفاوت مورد بررسی قرار گیرد:
- همه مدیران با هم.
- فقط مدیریت ارشد
تفسیر بستگی به زمینه ای دارد که این اصطلاحات در آن استفاده می شود. به طور کلی، 3 نوع مدیر وجود دارد :
- مدیر ارثی/خانواده: کسانی که به دلیل داشتن مالک یا بستگان صاحبان شرکت، مدیر شده اند.
- مدیران حرفه ای: کسانی که به دلیل دانش و مدرک تخصصی خود منصوب شده اند.
- مدیران سیاسی/کارمندان دولتی: کسانی که شرکت های بخش دولتی را مدیریت می کنند.
مدیران به دلیل برخورداری از استانداردهای زندگی بالاتر در جامعه به بخشی از گروه نخبگان جامعه تبدیل شده اند.
مدیریت به عنوان یک علم
علم مجموعه ای منظم از دانش است که مربوط به یک رشته مطالعاتی خاص است که حاوی حقایق کلی است که یک پدیده را توضیح می دهد. رابطه علت و معلولی بین دو یا چند متغیر برقرار می کند و بر اصول حاکم بر رابطه آنها تأکید می کند. این اصول از طریق روش علمی مشاهده و تأیید از طریق آزمایش توسعه می یابد.
علم با ویژگی های اصلی زیر مشخص می شود:
1- اصول پذیرش همگانی – اصول علمی بیانگر حقیقت اساسی در مورد یک زمینه خاص تحقیق است. این اصول ممکن است در همه موقعیت ها، در همه زمان ها و در همه مکان ها اعمال شوند. به عنوان مثال – قانون گرانش که می تواند در همه کشورها صرف نظر از زمان اعمال شود.
مدیریت همچنین شامل برخی از اصول اساسی است که می تواند به طور جهانی اعمال شود مانند اصل وحدت فرماندهی یعنی یک مرد، یک رئیس. این اصل برای همه نوع سازمان – تجاری یا غیر تجاری قابل اجرا است.
2- آزمایش و مشاهده – اصول علمی از طریق تحقیق و تجسس علمی به دست میآیند، یعنی مبتنی بر منطق هستند. به عنوان مثال این اصل که زمین به دور خورشید می چرخد به طور علمی ثابت شده است.
اصول مدیریت نیز بر اساس تحقیق و مشاهده علمی است و نه تنها بر اساس نظر هنری. آنها از طریق آزمایشات و تجربیات عملی بزرگ توسعه یافته اند. از مدیران به عنوان مثال مشاهده می شود که پرداخت پاداش منصفانه به شخصی به ایجاد نیروی کار راضی کمک می کند.
3- رابطه علت و معلولی – اصول علم رابطه علت و معلولی را بین متغیرهای مختلف تعیین می کند. به عنوان مثال هنگامی که فلزات گرم می شوند، منبسط می شوند. علت گرم شدن و نتیجه انبساط است.
همین امر در مورد مدیریت نیز صادق است، بنابراین رابطه علت و معلولی را نیز برقرار می کند. به عنوان مثال فقدان برابری (تعادل) بین اختیار و مسئولیت منجر به ناکارآمدی می شود. اگر علت یعنی عدم تعادل را بدانید، به راحتی میتوان به تأثیر آن پی برد. به طور مشابه، اگر به کارگران پاداش، دستمزد منصفانه داده شود، سخت کار خواهند کرد، اما اگر به شیوه ای منصفانه و عادلانه رفتار نشود، بهره وری سازمان را کاهش می دهد.
4- آزمون اعتبار و پیش بینی پذیری – اعتبار اصول علمی را می توان در هر زمان یا هر تعداد بار آزمایش کرد، یعنی در آزمون زمان ایستاده است. هر بار این آزمایش ها نتیجه یکسانی خواهند داشت. همچنین با استفاده از اصول علمی می توان رویدادهای آینده را با دقت معقولی پیش بینی کرد. به عنوان مثال H 2 و O 2 همیشه H 2 O می دهند.
اصول مدیریت را نیز می توان از نظر اعتبار آزمایش کرد. به عنوان مثال، اصل وحدت فرماندهی را می توان با مقایسه دو نفر آزمایش کرد – یکی دارای رئیس واحد و دیگری دارای 2 رئیس. عملکرد نفر اول بهتر از نفر دوم خواهد بود.
نمی توان انکار کرد که مدیریت دارای مجموعه ای از دانش سیستماتیک است اما به اندازه سایر علوم فیزیکی مانند زیست شناسی، فیزیک و شیمی و غیره دقیق نیست. دلیل اصلی عدم دقیق بودن علم مدیریت این است که با انسان سروکار دارد. و پیش بینی دقیق رفتار آنها بسیار دشوار است.
از آنجایی که این یک فرآیند اجتماعی است، بنابراین در حوزه علوم اجتماعی قرار می گیرد. این یک علم انعطاف پذیر است و به همین دلیل است که نظریه ها و اصول آن ممکن است در زمان های مختلف نتایج متفاوتی داشته باشند و بنابراین یک علم رفتاری است. ارنست دیل آن را علم نرم نامیده است .
مدیریت به عنوان یک هنر

هنر به معنای به کارگیری دانش و مهارت در تلاش برای رسیدن به نتایج مطلوب است. هنر ممکن است به عنوان کاربرد شخصی اصول نظری عمومی برای دستیابی به بهترین نتایج ممکن تعریف شود. هنر دارای شخصیت های زیر است :
1- دانش عملی: هر هنری مستلزم دانش عملی است، بنابراین یادگیری تئوری کافی نیست. دانستن کاربرد عملی اصول نظری بسیار مهم است. به عنوان مثال، برای تبدیل شدن به یک نقاش خوب، ممکن است فرد نه تنها رنگ ها و قلم مو های مختلف را بشناسد، بلکه طرح ها، ابعاد، موقعیت ها و غیره متفاوتی را نیز بشناسد تا از آنها به درستی استفاده کند.
یک مدیر تنها با اخذ مدرک یا دیپلم مدیریت هرگز نمی تواند موفق باشد. او همچنین باید بداند که چگونه با کارکردن در مقام مدیر، اصول مختلف را در موقعیت های واقعی اعمال کند.
2- مهارت شخصی: اگرچه ممکن است مبانی نظری برای هر هنرمندی یکسان باشد، اما هر یک سبک و رویکرد خاص خود را نسبت به شغل خود دارد. به همین دلیل است که میزان موفقیت و کیفیت عملکرد از فردی به فرد دیگر متفاوت است. به عنوان مثال چندین نقاش واجد شرایط وجود دارد، اما MF Hussain برای سبک خود شناخته شده است. به همین ترتیب مدیریت به عنوان یک هنر نیز شخصی سازی شده است.
هر مدیری بر اساس دانش، تجربه و شخصیت خود روش خاص خود را برای مدیریت کارها دارد، به همین دلیل است که برخی از مدیران به عنوان مدیران خوب (مانند آدیتیا بیرلا، راهول باجاج) و برخی دیگر به عنوان مدیران بد شناخته می شوند.
3- خلاقیت: هر هنرمندی عنصری از خلاقیت را در خود دارد. به همین دلیل است که هدف او تولید چیزی است که قبلاً وجود نداشته است که مستلزم ترکیبی از هوش و تخیل است.
مدیریت نیز مانند هر هنر دیگری ماهیت خلاقانه دارد. منابع انسانی و غیر انسانی را به نحوی مفید ترکیب می کند تا به نتایج مطلوب دست یابد. با ترکیب آکوردها به شیوه ای کارآمد سعی در تولید موسیقی شیرین دارد.
4- کمال از طریق تمرین: تمرین انسان را کامل می کند. هر هنرمندی با تمرین مداوم مهارت بیشتری پیدا می کند. به طور مشابه، مدیران در ابتدا از طریق هنر آزمون و خطا یاد میگیرند، اما استفاده از اصول مدیریت در طول سالها باعث میشود که آنها در کار مدیریت کامل شوند.
5- هدف گرا: هر هنری نتیجه گرا است زیرا به دنبال دستیابی به نتایج ملموس است. به همین ترتیب مدیریت نیز به سمت دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده هدایت می شود. مدیران از منابع مختلفی مانند مردان، پول، مواد، ماشین آلات و روشها برای ارتقای رشد یک سازمان استفاده میکنند.
بنابراین می توان گفت که مدیریت یک هنر است، بنابراین مستلزم به کارگیری اصول خاصی است، هنری درجه یک است زیرا با شکل دادن به نگرش و رفتار افراد در محل کار در جهت اهداف مورد نظر سروکار دارد.
مدیریت به عنوان علم و هنر

مدیریت هم هنر است و هم علم. نکات ذکر شده در بالا به وضوح نشان می دهد که مدیریت ویژگی های علم و هنر را با هم ترکیب می کند. علم به این دلیل است که دارای مجموعه ای سازمان یافته از دانش است که حاوی حقیقت جهانی معینی است. هنر نامیده می شود زیرا مدیریت به مهارت های خاصی نیاز دارد که دارایی شخصی مدیران است.
علم دانش را فراهم می کند و هنر با کاربرد دانش و مهارت ها سروکار دارد.
یک مدیر برای موفقیت در حرفه خود باید دانش علم و هنر به کارگیری آن را کسب کند. بنابراین مدیریت ترکیبی خردمندانه از علم و هنر است، زیرا اصول را اثبات می کند و نحوه به کارگیری این اصول یک امر هنری است.
علم «دانستن» را می آموزد و هنر «انجام دادن» را می آموزد. به عنوان مثال، شخص نمی تواند خواننده خوبی شود، مگر اینکه در مورد انواع راگ ها اطلاعات داشته باشد و همچنین مهارت شخصی خود را در هنر خوانندگی به کار گیرد. به همین ترتیب، دانستن اصول برای مدیر کافی نیست، بلکه باید آنها را در حل مسائل مختلف مدیریتی نیز به کار گیرد، به همین دلیل علم و هنر با هم جدا نیستند، بلکه مکمل یکدیگر هستند (مانند چای و بیسکویت، نان و … کره و غیره).
ضرب المثل قدیمی میگوید که “مدیر متولد شده اند” به نفع “مدیر ساخته شده اند” رد شده است . به درستی اشاره شده است که مدیریت قدیمی ترین هنر و جوان ترین علم است. برای نتیجه گیری می توان گفت که علم ریشه و هنر ثمره آن است.
مدیریت به عنوان یک حرفه

در طی چند دهه بزرگ، عواملی مانند رشد اندازه واحد تجاری، جدایی مالکیت از مدیریت، رقابت فزاینده و غیره منجر به افزایش تقاضا برای مدیران حرفه ای شده است. وظیفه مدیر کاملا تخصصی بوده است. در نتیجه این تحولات، مدیریت به مرحله ای رسیده است که همه چیز باید به صورت حرفه ای مدیریت شود.
یک حرفه ممکن است به عنوان شغلی تعریف شود که به دانش تخصصی و آمادگی های علمی فشرده نیاز دارد که ورود به آن توسط یک نهاد نمایندگی تنظیم می شود. ملزومات یک حرفه عبارتند از:
1- دانش تخصصی – یک حرفه باید دارای مجموعه ای منظم از دانش باشد که بتوان از آن برای توسعه افراد حرفه ای استفاده کرد. هر حرفه ای باید برای کسب تخصص در اصول و تکنیک ها تلاش سنجیده ای انجام دهد. به همین ترتیب، یک مدیر برای کسب تخصص در علم مدیریت باید از خود گذشتگی و مشارکت داشته باشد.
2- آموزش و پرورش رسمی – وجود ندارد. موسسات و دانشگاه ها برای ارائه آموزش و پرورش برای یک حرفه. هیچ کس نمی تواند یک حرفه را بدون گذراندن دوره های مقرر انجام دهد. بسیاری از مؤسسات مدیریت برای انتقال آموزش و پرورش راه اندازی شده اند. به عنوان مثال، یک CA نمی تواند A/C ها را حسابرسی کند، مگر اینکه مدرک یا دیپلمی برای همان مدرک کسب کرده باشد اما حداقل مدرک تحصیلی نداشته باشد و یک دوره تحصیلی برای مدیران توسط قانون تعیین شده باشد. به عنوان مثال، MBA ممکن است ارجح باشد اما ضروری نباشد.
3- تعهدات اجتماعی – حرفه منبع امرار معاش است، اما متخصصان در درجه اول تمایل به خدمت به جامعه انگیزه دارند. اعمال آنها تحت تأثیر هنجارها و ارزش های اجتماعی است. به همین ترتیب یک مدیر نه تنها در برابر صاحبان خود بلکه در قبال جامعه نیز مسئول است و بنابراین از او انتظار می رود که کالاهای باکیفیت و با قیمت مناسب در اختیار جامعه قرار دهد.
4- کد رفتار – اعضای یک حرفه باید از یک آیین نامه رفتاری پیروی کنند که حاوی قوانین و مقررات خاصی، هنجارهای صداقت، درستکاری و اخلاقیات خاص است. برای اطمینان از انضباط خود در بین اعضا، یک آیین نامه رفتار توسط یک انجمن نماینده اجرا می شود. هر عضوی که قوانین رفتاری را نقض کند می تواند مجازات شود و عضویت او لغو شود. AIMA یک آیین نامه رفتاری را برای مدیران تعیین کرده است، اما حق ندارد علیه هر مدیری که آن را نقض کند، اقدام قانونی کند.
5- انجمن نمایندگی – برای تنظیم حرفه، وجود نهاد نمایندگی الزامی است. برای مثال، مؤسسه ای از حسابداران رسمی هند استانداردهای صلاحیت حسابرسان را ایجاد و مدیریت می کند، اما AIMA هیچ گونه اختیار قانونی برای تنظیم فعالیت های مدیران ندارد.
از بحث بالا، کاملاً واضح است که مدیریت چندین مورد ضروری یک حرفه را برآورده می کند، حتی در این صورت یک حرفه کامل نیست زیرا :
- ورود به مشاغل مدیریتی را به دلیل یک استاندارد یا استاندارد دیگر محدود نمی کند.
- هیچ حداقل مدرکی برای مدیران در نظر گرفته نشده است.
- هیچ انجمن مدیریتی صلاحیت اعطای گواهی فعالیت به مدیران مختلف را ندارد.
- همه مدیران باید از کد فرموله شده توسط AIMA پیروی کنند،
- امکانات آموزشی و آموزشگاه مناسب وجود ندارد.
- مدیران در مقابل بسیاری از گروه ها مانند سهامداران، کارکنان و جامعه مسئول هستند. یک کد نظارتی ممکن است آزادی آنها را محدود کند.
- مدیران با عملکردشان شناخته می شوند و نه صرفا مدرک.
- هدف نهایی کسب و کار حداکثر کردن سود است و نه رفاه اجتماعی. به همین دلیل است که هایمز به درستی اظهار داشته است: “شعار مدیریت تبدیل شدن به “کسی که بهترین خدمت را می کند، بیشترین سود را نیز می برد.
بهتر است بیشتر درمورد ویژگی ها و سطح های مدیریتی بدانید.
دیدگاهتان را بنویسید